115_دزد و قاضی

 

دزد و قاضی

 
پروین اعتصامی
 
 

برد دزدی را سوی قاضی عسس

 

خلق بسیاری روان از پیش و پس

 

گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود

دزد گفت از مردم آزاری چه سود

 

گفت، بدکردار را بد کیفر است

گفت، بدکار از منافق بهتر است

 

گفت، هان بر گوی شغل خویشتن

گفت، هستم همچو قاضی راهزن

 

گفت، آن زرها که بردستی کجاست

گفت، در همیان تلبیس شماست

 

گفت، آن لعل بدخشانی چه شد

گفت، میدانیم و میدانی چه شد

 

گفت، پیش کیست آن روشن نگین

گفت، بیرون آر دست از آستین

 

دزدی پنهان و پیدا، کار تست

مال دزدی، جمله در انبار تست

 

تو قلم بر حکم داور میبری

من ز دیوار و تو از در میبری

 

حد بگردن داری و حد میزنی

گر یکی باید زدن، صد میزنی

 

میزنم گر من ره خلق، ای رفیق

در ره شرعی تو قطاع الطریق

 

می‌برم من جامهٔ درویش عور

تو ربا و رشوه میگیری بزور

 

دست من بستی برای یک گلیم

خود گرفتی خانه از دست یتیم

 

من ربودم موزه و طشت و نمد

تو سیهدل مدرک و حکم و سند

 

دزد جاهل، گر یکی ابریق برد

دزد عارف، دفتر تحقیق برد

 

دیده‌های عقل، گر بینا شوند

خود فروشان زودتر رسوا شوند

 

دزد زر بستند و دزد دین رهید

شحنه ما را دید و قاضی را ندید

 

من براه خود ندیدم چاه را

تو بدیدی، کج نکردی راه را

 

میزدی خود، پشت پا بر راستی

راستی از دیگران میخواستی

 

دیگر ای گندم نمای جو فروش

با ردای عجب، عیب خود مپوش

 

چیره‌دستان میربایند آنچه هست

میبرند آنگه ز دزد کاه، دست

 

در دل ما حرص، آلایش فزود

نیت پاکان چرا آلوده بود

 

دزد اگر شب، گرم یغما کردنست

دزدی حکام، روز روشن است

 

حاجت ار ما را ز راه راست برد

دیو، قاضی را بهرجا خواست برد

 

                                                                                   منبع:سایت کنجور

 پ.ن:از زیباترین شعرهای هست که تا حالا شنیدم

 

114_ 18تیر

 

   نمایی مربوط به زندگی در ۱۸ و قبل از ۱۸تیر

 

 

   یک   نما از زندگی بعد ۱۸تیر

 

 

  عکس اولی مربوط به تقلبهای هست  که توی دستم در امتحان ترمینولوژی نوشته بودم.

  ۷نمره از چیزای که تو دستم نوشته بودم اومده بود.بقیش هم مهتاب خانوم عضو گروه اشان...

  نشون دادن.گرچه خودم خوب نوشتم.ولی با دیدن نمره ۱۴.۵خیلی تعجب نکردم.که حتما بخاطر

  غیبتهای سرکلاس بود.۱۸ تیر سخت ترین روز تحصیلی عمرم بود.

  اگه  شما هم چند روز به امتحانا شب بخوابی و صبح بهت بگن:برنامه امتحانات تغییر کرده و ۱۸تیر سه

  امتحانه شدی.از این کارا میکنی..... 

  عکس دومی هم مربوط به گیلاسهای درختای گیلاس خونمون هستش.

  این عکس مربوط به درخت گیلاس خوب نیستش.گیلاسای درخت خوب جای دیگست

 

 

113_ دیالوگ ماندگار.

 

 

تو زندگی یه چزای هست که آدم خودش می فهمه

ولی نمی تونه به کسی بفهمونه!!

                                                     آل پاچینو/صورت زخمی

 

    پ.ن:تماشا-تیر ماه۹۱

112- شروعی دوباره...

 

این روزها دیگر حوصله چند کلمه تایپ را هم ندارم...

روزگار مردم این شهر را به چهار گوشه مغازه ای بسته است که

وقت نمی کنند حال یگدیگر را بپرسند...

این چند نفر را هم که می بینی حصار برکه سراب این شهر را رها کرده اند...

دریا دل بودن....دور زمانی را می بینم که دیگر برکه و سرابی وجود ندارد.

دیگر رفتن به دریا آرزو  نخواهد بود.....

من و تو این شهر را در دست خواهیم گرفت!

 

پ.ن:منظور از برکه و دریا و...پیشرفت علمی این شهر چند هزار نفری است.

که دیگر درآمد چند ماهه تابستان و عید را رها کرده اند...یعنی رها نکرده اند.

چند منظوره تلاش می کنند.....